شهرت و اقسام آن

نظرتان در باره ی این وبلاگ چیست؟

آمار مطالب

کل مطالب : 127
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 26
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 448
بازدید سال : 627
بازدید کلی : 105261

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بانک مقالات و نرم افزار اسلامی و آدرس jalaluddin.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 448
بازدید کل : 105261
تعداد مطالب : 127
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Online

دانلود رایگان بازی - نرم افزار

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سبحان دانش
تاریخ : یک شنبه 11 مهر 1388
نظرات

 

شهرت و اقسام آن
چکیده:
مسأله شهرت و اقسام آن از جمله مباحثی است که در میان فقها از جایگاه ویژه ی برخوردار است. فقها در مقام فتوا در موارد بسیاری با استناد به شهرت، فتوای خویش را صادر نموده اند.
موضوع نوشتار حاضر که « بررسی شهرت و اقسام آن » می باشد، در سه فصل تدوین گردیده است.
در فصل اول، ابتدا از مباحث مقدماتی بحث شده است که هر تحقیق و پژوهشی بدان نیازمند است از قبیل : بیان مسأله ، اهمیت مسأله، سؤالات تحقیق، فرضیه تحقیق، پیشینه تحقیق، قلمرو تحقیق ، و...، و در ادامه ی این فصل به تبیین چند واژه به عنوان واژگان کلیدی بحث پرداخته شده است، و واژگانی همچون « حجت» ، « شهرت»، «فتوی » و «روایت» توضیح داده شده و مراد از هر یک بیان گردیده است.
در فصل دوم شهرت و اقسام آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. یکی از راه های غیر قطعی دستیابی به سنت، شهرت است که اصولیین برای آن اقسامی را ذکر کرده که عبادت است از:
1 ـ شهرت روای.
2 ـ شهرت عملی.
3 ـ شهرت فتوای.
در فصل سوم حجیت و عدم حجیّت شهرت فتوای مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
دربارۀ حجیّت و عدم حجیّت شهرت فتوای سه نظریه وجود دارد که
عبارتند از:
1 ـ عده­ی از علمای اصولی عقیده دارند که شهرت فتوای مطلقاً حجیّت دارد و از امارۀ معتبره است.
2 ـ عده ی دیگر معتقدند که شهرت فتوای حجیت ندارد و به عنوان منبع استنباط نمی توان بر آن اعتماد کرد.
3 ـ نظریه سوم قائل به تفصیل شده و می گوید: شهرت فتوای اگر بین قدمای اصحاب باشد ، حجت است؛ اما شهرت فتوای که بین متأخرین اصحاب باشد، حجیت ندارد.
از مجموع آنچه که درباره شهرت گفته شد، به این نتیجه می رسیم که شهرت « بما هی شهرت» حجیّت ندارد؛ زیرا هیچ دلیل قاطعی بر حجیّت آن اقامه نشده است . بنابراین شهرت از امور ظنیّه است و در باب ظنون اصل اولی حرمت عمل به مظنّه است.


فصل اول : کلیات
1ـ بیان مسأله
مسأله شهرت و اقسام آن (شهرت روای، عملی و فتوای) از جمله مباحثی است که در میان فقها از جایگاه ویژه ی بخوردار است . فقها در مقام فتوا در موارد بسیاری با استناد به شهرت، فتوای خویش را صادر نموده اند.
پژوهش حاضر با مبنا قرار دادن ادلّه شهرت و با استفاده از آراء و نظریات فقها به توضیح و تبیین آن پرداخته ، و پس از بررسی و کاوش، محکم ترین و متقن ترین آنها را برای حل مسأله انتخاب کرده است.
2 ـ اهمیت مسأله :
مسأله شهرت و اقسام آن (شهرت روائی ، عملی و فتوای) از مباحث مهم اصولی است که نقش ارزنده ی را در ابواب مختلف فقهی ایفا می کند.
هر کدام از اقسام سه گانۀ شهرت در جایگاه خودش اهمیّت ویژه ی دارد.
اهمیّت شهرت روای در باب تعادل و تراجیح کاملاً روشن می گردد. آنجای که دو حدیث در حکمی از احکام با یکدیگر تعارض نماید و هر دو حدیث از تمام جهات مساوی باشد؛ ولی یکی از آن دو دارای شهرت روای باشد؛یعنی تعداد زیادی از روّات و محدّثین که شأن آنها نقل حدیث است، این حدیث را نقل کرده باشند، در چنین مورد حدیث مشهور رحجان پیدا می کند و حکم به مقتضای آن از جانب فقیه صادر شده و حدیث که در مقابل آن قرار دارد طرد می گردد.
اهمیّت شهرت روای آنجا روشن می گردد که یک روایت در مقام استناد و عمل، قابل استناد و عمل مشهور فقها قرار گیرد، هر چند این روایت بر طبق موازین مشخص و معیّن در علم درایه ضعیف باشد؛ ولی اگر بیشتر فقها بر طبق آن فتوا صادر کرده باشند، عمل و فتوای آنان می تواند ضعف سندی روایت را جبران کرده و روایت را قابل اعتماد سازد.
شهرت فتوای نیز برای آن دسته از فقهای که آن را حجت می دانند، در مقام صدور فتوا اهمیت ویژه ی دارد.
3 ـ سؤالات تحقیق:
الف: سؤال اصلی:
از آنجا که عنوان پژوهش حاضر « بررسی شهرت و اقسام آن» می باشد، سؤال اصلی و محوری این تحقیق عبارت است از:
1 ـ آیا شهرت و اقسام آن حجیت دارد؟
ب:سؤال های فرعی:
1ـ آیا شهرت روای می تواند از مرجحات قرار گیرد؟
2 ـ آیا شهر عملی می تواند جا بر ضعف سند باشد؟
3 ـ آیا شهرت فتوائی بما هی شهرت حجیت دارد؟
4 ـ فرضیه تحقیق:
با توجه به پرسش اصلی پژوهش حاضر، پاسخ پیشنهادی و موقت این است که:
از نظر اکثر فقها شهرت بما هی شهرت حجیت ندارد؛ زیرا هیچ دلیل قاطعی بر حجیّت آن اقامه نشده است. بنابراین شهرت از امور ظنیّه است و در باب ظنون اصل أولی حرمت عمل به مظنّه است.


5 ـ پیشینه تحقیق:
بدون بزرگ نمایی باید به این واقعیت اعتراف نمود که تا هنوز نسبت به امر شهرت و اقسام آن پژوهش های عمیق و کاوشهای جامع و همه جانبه از سوی اصولیین در ادوار و ازمان مختلف صورت نگرفته است. اکثر اصولیین در آثارشان به طور خلاصه به بحث شهرت و اقسام آن پرداخته و از بحث های طولانی و شفاف درباره آن خودداری نموده اند.
ما در این پژوهش تا آنجای که گستره ی کار اجازه بدهد، آراء و نظریات اصولیین را دربارۀ شهرت و اقسام آن مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و از متقن ترین آنها برای حل مسأله استفاده خواهیم کرد.
6 ـ قلمرو تحقیق:
در این تحقیق و پژوهش برای محدود سازی دامنه و قلمرو آن از بحث های طولانی، دامنه دار و بی فایده دربارۀ شهرت و اقسام آن خودداری شده است، و ما تنها به مقتضای این پژوهش ، در فصل دوم و سوم شهرت و اقسام آن را که اصل موضوع پژوهش حاضر را تشکیل می دهد، مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد.
7ـ نوآوری های تحقیق:
از آنجایی که هیچ اثری خالی از نقص و اشکال نیست، پژوهش حاضر نیز از این قاعده مستثنی نبوده و از وجود ضعف ها و نواقص احتمالی مبرا نخواهد بود؛ ولی در عین حال ویژگی های ذیل را می توان برای این نوشتار منظور داشت.
1 ـ نگارنده معتقد است که پژوهش حاضر از نظر دسته بندی مطالب و تفکیک مباحث، کار جدید و تازه ی بوده و از تقلید صرف در آن پرهیز شده است.
2 ـ مطالب مورد نظر در قالب ساده ترین و مختصرترین عبارات تبیین و توضیح داده شده، بدون اینکه از ارزش علمی آن کاسته شود.
3 ـ نگارنده این پژوهش تنها به نقل اقوال و نظریات اصولیین در مورد شهرت و اقسام آن اکتفا نکرده؛ بلکه به محض مشاهدۀ ضعف و اشکال، بدون هیچ واهمه و ترسی نظریات مطرح شده را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
8 ـ واژگان کلیدی:حجت ، شهرت ، فتوی و روایت.
1 ـ 8 ـ مفهوم حجت.
الف ـ حجت در لغت.
حجت در لغت به معنای دلیل و برهان آمده است.[1]ابن منظور در لسان العرب حجت را اینگونه معنی می کند:
« الحجّة: البرهان ؛ و قیل: الحجّة مادوفع به الخصم، و قال الأزهریّ: الحجّة الوجه الذی یکون به الظفر عند الخصومة.[2]»
حجت راه و روشی است که بوسیله آن هنگام خصومت (با دشمن) پیروزی می شویم و به مراد و مقصد خویش می رسیم.


ب ـ حجت در اصطلاح اهل منطق:
اهل منطق حجت را چنین تعریف کرده اند:
«الحجّة عندهم عبارة عمّا یتالّف من قضایا یتجه بها الی مطلوب یستحصل بها و إنّما سمّیت (حجة) لأنه یحتج بها علی الخصم لإثبات المطلوب، و تسمّی (دلیلاً) لأنّها تدلّ علی المطلوب، و بهیئتها و تألیفها لأجل الدّلالة یسمی (استدلالاً).[3]
حجت در اصطلاح منطقی عبارت است از ترکیب قضایا، به نحوی که بتوان، توسط آن، به مجهول (مجهول تصدیقی ) دست یافت. این علم را حجت نامیده اند؛ زیرا به وسیله آن، در مقابل خصم، برای اثبات مطلوب، احتجاج می شود. گاهی آن را دلیل نامیده اند؛ زیرا دلالت به مطلوب می کند؛ و نحوه ی ترکیب و آماده سازی قضایا برای دلالت را استدلال گویند.
برای توضیح بیشتر باید گفت: حجت در اصطلاح اهل منطق عبارت است از مجموعه ی قضایا و معلومات تصدیقیه ی که ما را به یک مجهول تصدیقی رهنمون می گردد و آن حقیقت مجهول را برای ما روشن می سازد. با این بیان روشن می گردد که معلومات تصدیقیه ی ما دو نوع است.
1 ـ معلومات تصدیقیه ی غیر موصله؛ یعنی آن معلومات که ما را به هیچ مجهولی هدایت نمی کند و پرده از هیچ حقیقی بر نمی دارد. مثلاً می دانیم که زید سر کار است و همچنین می دانیم که حسن سر کلاس درس است؛ امّا میان این دو معلوم هیچ تناسب و سنخیتی نیست و هیچ ربطی به هم ندارند تا از آگاهی به آندو به یک حقیقت سومی علم پیدا کنیم، و طبیعی است که این گونه تصدیقات پراگنده و بی ربط منظور نظر منطقی نیست.
2 ـ معلومات تصدیقیه ی موصله؛ یعنی قضایای که وقتی با نظم و ترتیب خاص و با چینش مخصوصی در کنار هم قرار می گیرد، حتماً منتیچ بوده و یک مجهول را روشن می سازد.
مانند این مثال: العالم متغیّر، و کلّ متغیّر حادث ، فالعالم حادث، و به این دسته از تصدیقات حجت گفته می شود؛ البته این تسمیه مجاز و از باب تسمیه سبب به اسم مسبب است و وجه تسمیه این معلومات تصدیقیه به اسم حجت آن است که بواسطه ی همین قضایا است که علیه خصم و طرف مقابل استدلال می شود و شخص مستدل می تواند به کمک آنها مطلوب و مدعای خویش را به اثبات برساند، و از طرفی همین معلومات تصدیقیه را دلیل نامند؛ برای اینکه دلیل به معنای راهنما و هادی است و این معلومات نیز ما را به سمت مجهول راهنمائی می کند. لذا دلیل نامیدهمی شود. أمّا استدلال عبارت است از کاری که مستدل انجام می دهد؛ یعنی فراهم آوردن این معلومات و مقدمات تصدیقیه و نظم بخشیدن به شیوه خاصی به آنها به خاطر اینکه ما را به مطلوب برساند.
حجت در اصطلاح اصولیین.
واژه حجت معانی گوناگونی دارد که در کلمات اصولیین به آن معانی استعمال شده است، و آن معانی عبارت است از:
1 ـ حجت گاهی به معنای وجوب متابعت می آید.. القطع حجة، ای یجب متابعته.
2 ـ و گاهی حجت به معنای طریقیت به سوی واقع می آید. القطع حجة، ای طریق الی الواقع.
3 ـ و گاهی حجت به معنای معذّریت و منجزّیت می آید. القطع حجة ؛ ای معذّر عند الخطاء. القطع حجّة؛ ای منجّزٌ للواقع عند الاصابة.
4 ـ و گاهی حجة به معنای ما به یحتجّ علی الغیر می آید. القطع حجة ؛ ای به یحتجّ المولی علی العبد إن کان قطعه موافقاً للواقع و لم یعمل و العبد علی المولی اذا عمل به و الحال أنّه محالف للواقع.
5 ـ و گاهی حجت به معنای مجموعۀ صغری و کبرای منطقی آمده است و این معنی در نزد اهل منطق معروف است.
6 ـ و گاهی حجت به خصوص حد وسط در استدلال گفته می شود ؛ لأن الأوسط ما به یحتج لثبوت الأکبر للأصغر.
7 ـ و گاهی حجت به اصطلاح اصولی است؛ یعنی حجت در اصطلاح اصولی چیزی است که متعلقش را ثابت می کند و به درجۀ قطع نمی رسد.
از میان این معانی متعدد، حجت به چهار معنای اول هم بر قطع و هم بر أمارات ظنیۀ معتبره اطلاق می کردد. و حجت به معنای پنجم نیز از محل بحث خارج است. أمّا سخن در معنای ششم و هفتم است.
مرحوم شیخ انصاری حجت در اصطلاح اصول را به معنای هفتم دانسته و می گوید:
« الحجّة عبارةٌ عن الوسط الّذی به یحتجّ علی ثبوت الأکبر للأصغر، و یصیر واسطة للقطع بثبوته له، کالتّغیّر لاثبات حدوث العالم.
فقولنا:« الظّنُ حجّة ، أو البیّنة حجّة ، أو فتوی المفتی حجّة»،یراد به کون هذه الأمور أوسطاً لأثبات احکام متعلقاتها. فیقال: هذا مظنون الخمریة، و کلّ مظنون الخمریّة یجب الاجتناب.
عنه و کذلک قولنا: هذا الفعل ممّا أفتی المفتی بتحریمه، أو قامت البیّنة علی کونه محرماً ، و کل ما کان کذلک فهو حرام.
و هذا بخلاف القطع، لأنّه اذا قطع بوجوب شیء فیقال: هذا واجب، و کلّ واجب یحرمُ ضدُّهُ ، أو یجب مقدّمته...[4]
حجت در اصطلاح اصولی عبارت است از حدّ وسطی که بواسطه آن اکبر برای اصغر ثابت می گردد، و به عبارت دیگر حکمی برای موضوعی اثبات می گردد و همین حدّ وسط ، واسطه در قطع به نتیجه ؛ یعنی ثبوت حکم برای موضوع است.
مثل تغیّر که حدّ وسط است برای اثبات حدوث عالم که می گوییم: العالم متغیّر، و کل متغیّر حادث، فاالعالم حادث.
پس سخن ما که می گوییم: « ظن حجت است، یا بیّنه (دلیل قطعی) حجت است، یا فتوی مفتی حجت است» اراده می شود به واسطه آن سخن، این مطلب که این امور واسطه های است برای اثبات احکام، برای موضوعات شان.
بنابراین حجت به این معنی حقیقتاً بر أمارات ظنیه ی معتبره اطلاق می گردد، یعنی امارات ظنیه واسطه می شود برای اثبات احکام برای موضوعات شان. مثلاً در باب موضوعات می گوییم:
هذا مظنون الخمریه « چون بیّنه بر خمریت مایع مورد نظر قائم شده و بینه هم ظن آور است» . و کل مظنون الخمریه حرام. فهذا حرام.
یا در باب احکام می گوییم: هذا الفعل ممّا أفتی المفتی علی تحریمه، و کل ما أفتی المفتی بتحریمه فهو حرام، فهذا حرام.
أما حجت به این معنی بر قطع اطلاق نمی شود؛ یعنی قطع واسطه در اثبات اکبر برای اصغر نیست. مثلاً اگر در باب احکام شرعیه قطع پیدا کردیم که فلان امر واجب است نباید بگوییم:
هذا مقطوع الوجوب ، و کل مقطوع الوجوب یحرم ضدّه، فهذا یحرم ضدّهُ
بلکه باید خود عنوان واقعی را بیاوریم و بگوییم:
هذا واجب، و کل واجب یجب مقدمته او یحرم ضدّه، فهذا یجب مقدمته او یحرم ضدّه.
مرحوم مظفر حجت در اصطلاح اصول را به معنای هفتم دانسته و می گوید:
« کل شیء یثبت متعلقه و لا یبلغ درجة القطع» أو قل تعبیر آخر:
«الحجّة : کل شیء یکشف عن شیء آخر و یحکی عنه علی وجه یکون مثبتاًله.»[5]
یعنی حجت چیزی است که متعلق خودش را ثابت می کند (ای یکشف عن المتعلق)؛ ولی به درجه قطع نمی رسد. یا به تعبیر دیگر : حجت هر چیزی است که از شیئ دیگری کشف و حکایت می کند، به شیوه ی که مثبت شیء آخر است.
در این تعریف دو قید وجود دارد: 1 ـ یثبت متعلقه ، 2 ـ ولایبلغ درجة القطع.
1 ـ منظور از قید «یثبت متعلقه » این است که حکم الله واقعی در حق تو همین مؤدای اماره است. با این قید اصول عملیه خارج شد؛ زیرا اصول عملیه هیچ گونه کاشفیتی از واقع ندارد؛ بلکه صرفاً یک سلسله وظایف عملیه تعبدیه ی است که مکلّف را از حیرت و سرگردانی خارج نموده و وظیفه او را مشخص می سازد؛ البته باید توجه داشت که کاشفیت یا مثبت بودن متعلق بر دو قسم است.
الف ـ مثبت تام و کاشف داتی که عبارت است از قطع که صد در صد واقع را نشان می دهد و کمبودی ندارد تا نیاز به تکمیل و تتمیم داشته باشد؛ زیرا قطع حجیتش ذاتی است.
ب ـ مثبت ناقص و کاشف جعلی، و آن عبارت است از امور ظنیه ای که شارع آنها را طریق الی الواقع قرار داده است مثل خبر واحد که صد درصد واقع نما نیست؛ بلکه 80./. واقع را نشان می دهد و احتمال خلاف هم در آن متصور است.لذا نیازمند جعل جاعل است و پشتوانه قاطع می طلبد که عبارت از جعل حجیت از سوی شارع می باشد. پس قید «یثبت متعلقه» اصول عملیه را خارج و قطع و ظن را داخل نموده است.
2 ـ منظور از قید « لا یبلغ درجة القطع» قطع و جزم صد در صد را خارج ساخت؛ زیرا در اصطلاح اصولیین به قطع، حجت اطلاق نمی شود؛ بلکه به امارات ظنیه گفته می شود. بنابراین کلمه حجت به معنای اصولی با کلمه اماره مترادف است.
همانطور که گفته شد، واژه حجت که در اصطلاح اصولیین به معنای اماره به کار می رود، از الفاظ منقوله است؛ یعنی واژۀ حجت با رعایت مناسبت از معنای لغوی خودش به این معنی (اماره ) انتقال داده شده است. این از باب تسمیۀ خاص به اسم عام است؛ یعنی تسمیه اماره به اسم حجت.
أمّا حجت به معنای مجموعه ی صغری و کبرای منطقی با حجت که در اصطلاح اصولیین به معنای اماره می باشد، تفاوت دارد؛ ولی بعضی از بزرگان مثل آقای مشکینی می گوید: بعید نیست که مراد همه ( اهل لغت، اهل منطق ، اهل معقول و اصولیین) معنای واحد باشد. ما برای اینکه نظر ایشان بهتر روشن گردد، سخن ایشان را درباره حجت به طور کامل می آوریم.
وی می گوید:
« الحجة : هی فی اللغة البرهان، و عرفها اهل المیزان: بأنها تصدیقات معلومة موصلة الی تصدیق مجهول و هذا التعریف ینطبق علی مجموع الصغری و الکبری فی قولک العالم متغیّر، و کل متغیّر حادث.
و عرفها اهل المعقول: بأنّها الوسط المحمول فی الصغری، الموضوع فی الکبری ، و هذا ینطبق علی خصوص التغیر فی المثال المتقدم.
و عرفها الأصولیین: بأنها ما یوصل تصحیح النظر فیه الی مطلوب خبری، و هذا ایضاً ینطبق علی التغیّر فی المثال و صحیح النظر فیه لحاظه محمولاً علی العالم و موضوعاً للحادث. ثمّ انه لا یبعد ان یکون مراد الجمیع معنا واحداً، هو العلم بالصغری و الکبری ، اذ لا اشکال فی أنّ الحجة عند هم سبب العلم و سبب العلم بالنتیجه علمان ، علم بالصغری و علم بالکبری ، و تعریف اهل المیزان ظاهر الانطباق علیه. و اشتراط کون الوسط محمولاً فی الصغری و موضوعاً فی الکبری فی تعریف اهل المعقول ، و کذا اشتراط صحیح النظر فی تعریف
اهل الاصول معناه تألیف قیاس تام، فهما ایضاً یرجعان الی ذلک المعنی الواحد.[6]»
حجت در لغت به معنای برهان است، واهل میزان (مناطقه ) حجت را چنین تعریف کرده اند: همانا حجت تصدیقات معلومه ی است که ما را به تصدیق مجهول می رساند. و این تعریف بر مجموع صغری و کبری منطبق می شود، در آنجای که می گوییم: العالم متغیر، و کل متغیر حادث.
و اهل معقول (فلاسفه) حجت را چنین تعریف کرده اند: همانا حجت وسط محمول در صغری و موضوع در کبری است ، و این تعریف بر خصوص تغیّر در مثال که گذشت (العالم متغیّر، و کل متغیّر حادث) منطبق می شود.
و اصولیین حجت را چنین تعریف کرده اند: همانا حجت چیزی است (یعنی حد و سطی است ) که بواسطه درست نمودن اندیشه و عقیده در آن (وسط ) به مطلوب خبری می رسیم . و این تعریف نیز بر تغیّر در مثال (سابق ) منطبق می شود.
پس بعید نیست که مراد همه (اهل لغت، اهل منطق ، اهل معقول و اصولیین) معنای واحد باشد، که آن معنای واحد علم به صغری و کبری است؛ زیرا هیچ اشکالی نیست در اینکه حجت در نزد ایشان که سبب علم و سبب علم به نتیجه است ، دو علم باشد؛ یکی علمی به صغری و دیگری علمی به کبری. و در تعریف اهل منطق یک سان بودنش بر آن معنای واحد روشن است. و شرط کردن اینکه وسط محمول در صغری و موضوع در کبری باشد در تعریف فلاسفه ، و همین طور شرط کردن درست نمودن اندیشه و عقیده در تعریف اهل اصول ، معنایش تألیف قیاس تام است. پس تعریف اهل معقول و اهل اصول نیز برگشت به همان معنای واحد دارد.


2 ـ 8 ـ مفهوم شهرت
الف ـ شهرت در لغت:
 شهرت در لغت به معنای معروفیت، آوازه، نام، اعتبار، ذکر ، وجهه[7]
، آشکار شدن و روشن شدن امری آمده است.
« الشهرة: وضوح الأمر، تقول منه: شهرة الأمر أشهره شهراً و شهرة، فاشتهر ای وضح. و لفلان فضیلةً اشتهر الناس . و شهر سیفه (شمشیرش را از نیام و غلاف در آورد).[8]
ب ـ شهرت در اصطلاح.
مرحوم میرزاعلی مشکینی در تعریف شهرت می گوید:
« هی فی الاصطلاح عبارة عن اشتهار امر دینی بین المسلمین و لو بین عدة منهم»[9]
شهرت در اصطلاح (اصولیین) عبارت است از معروف شدن امر دینی میان مسلمانان ، ولو اینکه میان عده ای از آنها باشد.
شهرت یکی از راه های غیر قطعی دست یابی به سنت است که بر سه قسم تقسیم می شود.
1 ـ شهرت روای.
2 ـ شهرت عملی
3 ـ شهرت فتوای.


3 ـ 8 ـ مفهوم فتوی
الف ـ فتوی در لغت
فتوی در لغت به معنای خبر دادن ورای و نظری را ابراز کردن[10]، رای حقوقی ، نظر مشورتی [11]،پاسخگوئی به مسائل مشکل شرعی یا قانونی[12] آمده است.
« الفتوی بالفتح ... ما أفتی به العالم ... اذا بین الحکم»[13]
ب ـ فتوی در اصطلاح
 دکتر قطب مصطفی سانو دربارۀ معنای اصطلاحی فتوی می گوید:
« ما أبانه الفقیه من الأحکام و مسائل التی سئل عنها. الحکم الشرعی الّذی یبیّنه الفقیه المتصدی للإفتاء ، لمن سأله عنه.»[14]
فتوی عبارت است از احکام و مسائلی که از فقیه سؤال می شود و وی آن را (برای سائل) بیان و روشن می سازد. یا حکم شرعی است که فقیه متصدی فتوی، آن را برای کسی که از او سوال کرده است بیان می کند و روشن می سازد.
بعضی دیگر فتوی را این گونه تعریف کرده است: « فتوی عبارت است از حکم کلی الهی که به نظر فقیه از ادله ی معتبره استنباط شده باشد.»[15]
ج ـ تفاوت حکم با فتوی:
حکم با فتوی سه فرق دارد.
1 ـ نحوۀ بیان: فتوا عبارت است از بیان حکم کلی برای عموم؛ مثل فتوا بر اینکه مواد مخدر برای همه مردم حرام است. و این نحو از بیان را در اصطلاح علمی ، اعلام حکم به شکل « قضیۀ حقیقیه» می گویند.
و حکم حاکم عبارت است از دستور دادن به انجام و یا ترک کار مشخص؛ مانند تحریم کالاهای اسرائیلی برای مردم، بخصوص در این برهه زمانیّ خاص؛ و به این نحو بیان در اصطلاح علمی ، بیان حکم به شکل « قضیۀ شخصیّه » گفته می شود.
2 ـ تطبیق: در فتوای فقهی تطبیق دادن حکم شرعی با مصادیق آن، و تشخیص مصادیق موضوعات احکام در اختیار مردم است؛ ولی در مورد صدور حکم حاکم، تطبیق آن ، به نظر خود حاکم است و مخاطبان حکم، در رابطه با تطبیق هیچگونه دخالتی ندارند؛ مانند حکم حاکم به هلال ماه مبارک رمضان.
3 ـ حجیّت: فتوای مجتهد فقط برای مقلّدین وی لازم الاجرا است و حجت شرعی به حساب می آید، و أمّا حکم و قضاوت حاکم شرعی اختصاص به مقلّد ندارد؛ بلکه برای همۀ مردمی که در قلمرو خطاب قرار می گیرند حجیت دارد، حتی مجتهد دیگری که اعلم از آن حاکم باشد ـ پس از صدور حکم با شرایط لازم ـ باید از آن طبعیت کند. و نقض حکم حاکم شرع جایز نیست.[16]


 
 
 
4 ـ 8 ـ مفهوم روایت (حدیث)
الف ـ روایت در لغت:
روایت مصدر « روَی» در لغت به معنای، قصه گوئی ، حکایت کردن آمده است. معانی دیگری نیز از برای ماده (روی) نقل شده است؛ مثل آب یاری کر و، آب داد، ساقی شد، تشنگی (کسی را) برطرف کرد و فرو نشاند.[17]
صاحب اقرب الموارد نظر به هر دو معنای روایت دارد و می گوید:
« روی الحدیث ، یرویه ، روایةً حمله و نقله و... الحبل : فتله و... علی أهله و.. لهم أتاهم بالماء فهو (راوٍ) و (ج) رواة و راوون یقال هم رواة الاحادیث و هم رواة الماء و... الرحل : شده علی البعیر لئلا یسقط ... و القوم : استسقی لهم.»[18]
همانطور که مشاهده می شود بین این دو معنی تضادّی وجود ندارد و می توان بین این دو معنی جمع کرد؛ زیرا اصل روایت از (روی البعیر الماء ای حمله) مشتق است. چون راوی نیز حامل و ناقل حدیث شمرده می شود. أما در مسألۀ مورد تحقیق رو
تعداد بازدید از این مطلب: 2381
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








وبلاگ شخصی سبحان دانش کارشناسی فرهنگ و معارف اسلامی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی ارشد معارف و فلسفه اسلامی دکتری فقه سیاسی با گرایش روابط بین الملل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود